loading...
دانلود سرای دانشجویی

 

راسل د. کلارک . دانشگاه ایالت فلوریدا

النیل ها تفلید. دانشگاه هاوائی در مونوآ

با توجه به نگرشات کلیشه ای، فرهنگی مردان نسبت به زنان در زمینه روابط جنسی علاقمند تر هستند، احتمال اینکه زنان فعالیت جنسی را محدود سازند بیشتر است. در این مقاله، به کار صاحب نظرانی که در حمایت از این مسئله بحث کرده اند اشاره می کنیم و به بررسی اطلاعات مصاحبه ای و ارتباطی که این موضوع مورد و بحث را مورد حمایت قرار می دهند می پردازیم. در پایان، به دو آزمایش تجربی از این فرضیه رجوع می کنیم.

در این آزمایشات، که در سال 1978 و 1982 انجام شد، حد معمول علاقه هم پیمانان مرد و زن با یکی از سه تقاضا با معشوقه احتمالی برخورد می کند: امشب بریم بیرون؟ یا

به آپارتمانم می آئی؟ یا من همبستر می شی؟ اکثر مردان مایلند بازنی که به آنها نزدیک شده است یک رابطه نامشروع جنسی داشته باشند. زنان اینگونه نیستند. هیچ زنی موافق با یک رابطه نامشروع جنسی نمی باشد. بسیاری از دلایل احتمالی برای این تفاوت های جنسی اشاره شده مورد بحث قرار گرفته اند.

این مطالعات در سالهای 1978 و 1982 صورت گرفتند. از زمانی که چگونگی تهدید ایدز در مبتلا کردن مردان و زنانی که مایل به ملاقات هم، رفتن به آپارتمان، یا در شرایط غیر منتظره جنسی قرار گرفتن دنبال شد، این مسئله اهمیت یافت.

 

پیش زمینه كلی

با توجه به نگرشات كلیشه ای فرهنگی، مردان برای رابطه جنسی علاقمندتر هستند، این زنانند كه محدودیتها در چنین فعالیت هایی قائل می شوند (مك كورمیك[1]، 1979، هاتفیلد،[2] 1983، و پپلین،[3] 1983). صاحب نظران از گوناگونی در نسبت با این اظهار نظر موافق بوده اند. آنچه كه آنان اختلاف نظر دارند در این مورد است كه چرا چنین تفاوت هایی در جنسیت وجود دارد. محققان مصاحبه و اطلاعات ارتباطی زیادی را جمع آوری كرده اند كه حمایت فراوانی را برای این موضوع مورد بحث فراهم ساخته اند. با این وجود، هیچگونه حمایت عملی برای این فرضیه وجود ندارد. در این تحقیق، آزمایشی تجربی از این موضوع را گزارش می دهیم.

اجازه دهید با مرور تئوری و اطلاعات موجود شروع كنیم.

نظر زیست شناسان اجتماعی

از قدیم، تعیین كننده های زیست شناختی همچون زیگموند فروید[4] نشان دادند كه زیست شناسی سرنوشت می باشد و اینكه علاقه در فعالیت های جنسی اصولاً از طریق ژن ها، آناتومی، (كالبدشناسی) و هورمونها مشخص می شود. اولین زیست شناسان اجتماعی فرض كرده بودند كه مردان و زنان از لحاظ ژنتیكی به گونه ای تنظیم شده اند كه ذاتاً علاقمند به مهار/ تجربه جنسی هستند. (هاگن،[5] 1979، كندریك،[6] 1987، سیمونز،[7] 1979، یا ویلسون،[8] 1975 را ملاحظه نمایید). سیمونز (1979) اظهار داشت كه احتمالاً مقایسه مردان و زنان موثرترین شیوه موجود در مرتب كردن اطلاعات گوناگون در زمینه تمایلات جنسی انسان می باشد (صفحه 4). حیوانات آن دسته از صفات را به ارث می برند كه تضمین می كنند تا همان اندازه ژنهایشان را تا حد امكان به نسل بعدی منتقل خواهند كرد. این مسئله مزیتی هم برای زن و هم برای مرد است كه به همان اندازه تا جائی كه امكان دارد بچه ای زنده را بدنیا آورند. اما مردان و زنان در یك لحاظ مهم تفاوت دارند. برای اینكه فرزندی بوجود آید، مردان نیاز دارند كه تنها مقداری ناچیز انرژی مصرف كنند، احتمالاً یك مرد می تواند پدر تقریباً تعداد زیادی از بچه ها باشد. برعكس، یك زن می تواند تنها تعدادی محدود فرزند را بدنیا آورد و بزرگ كند، این مسئله به نفع اوست (زن) كه آن بچه های كمی كه آبستن شده است را حفظ كند. سیمونز اظهار داشت“ تفاوت های بسیار زیاد جنسی در حداقل نیروگذاری والدین و در فرصت های تكثیر و محدودیت ها روشن می سازد كه چرا انسان اندیشه ورز- یك انسان با تفاوت های كم جنسی- تفاوت های كامل جنسی در روان را نشان می دهد”

 

  دانلود با لینک مستقیم

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 4247
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 2927
  • آی پی امروز : 191
  • آی پی دیروز : 339
  • بازدید امروز : 923
  • باردید دیروز : 1,762
  • گوگل امروز : 25
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 7,444
  • بازدید ماه : 44,609
  • بازدید سال : 259,988
  • بازدید کلی : 8,438,682
  • کدهای اختصاصی